کاغذ ابری یا ابر و باد نوعی کاغذی نقشدار است که از آمیختن رنگهای گوناگون نقوشی درهم و شبیه به ابر یا امواج آب بر آن پدید میآورند. از انواع این کاغذ برای آراستن حاشیهٔ کتابهای خطی نفیس، مرقعات، متن قطعات خط و نقاشی، روی جلد، آستر بدرقهٔ کتاب، زمینهٔ قلمدان و جعبههای روغنی استفاده میشده است و امروزه بیشتر برای قطعهنویسی در کار خوشنویسی و یا قطعات مینیاتور یا تذهیب به کار میرود.
مواد و وسایل مورد نیاز
آمادهسازی رنگها که در گذشته بیشتر از رنگهای طبیعی معدنی و گیاهی استفاده میشد و امروزه بیشتر از رنگهای روغنی بهره میگیرند.
آمادهسازی کاغذ که امروزه با وجود کاغذهای متنوع کارخانهای کمتر کسی سراغ کاغذهای دست ساز میرود.
تهیهٔ لعاب یا مایع ابری برای غلظت دادن به آب که از مواد مختلفی ساخته میشده است.
بَستِمان یاافزودن مواد چسبانکی چون صمغ، سریش، سرپشم و جز آن برای ...........
خط کوفی نام خطی از خطوط اسلامی است که منسوب به شهر کوفه بوده و گفته میشود که در آنجا شکل گرفته و توسعه یافته است. نخستین نسخههای قرآن با این خط نوشته میشد. از سدۀ سوم هجری به بعد با فراگیر شدن خط نسخ و دیگر دبیرههای نوآوری شده بهتدریج کاربرد خط کوفی کمتر شد تا اینکه پس از سده پنجم هجری تقریباً کنار گذاشته شد و دیگر آن همهگیری پیشین را نداشت و بیشتر کاربرد تزئینی و محدود یافت.خط کوفی بیشتر متشکل از خطوط مستقیم و زاویهدار است و کمتر انحنا یا دور در آن مشاهده میشود، اغلب شیوههای نگارش این خط با حرکتهای عمودی و افقی ممتد و بلندی همراه است. هرچند در نسخههای متأخر این خط نقطهگذاری و اعراب دیده میشود اما در بیشتر متونی که به این خط در سدههای نخست اسلامی نوشته شده نقطههایی برای نشان دادن حرکتهای حروف (زیر و زبر) آمده و اثری از نقطهها برای تفکیک حروف مشابه نیست.
هرچند قدیمیترین نمونههای باقیمانده از قرآن با خطوطی ابتدایی و تکامل نیافته نگارش شدهاند اما تقریباً میتوان گفت همزمان با ظهور اسلام، خط کوفی هم شکل گرفت و قرآن با خط کوفی نوشته شد و بعدها با سوادآموزی یاران و شاگردانمحمد این خط وسعت یافت.در سدههای اولیۀ اسلامی در پی نیاز به داشتن خطی منزه که بتوان آن را بدون غلط خواند خط کوفی مراحل تکامل را بهسرعت طی کرد. خط یا دبیرۀ عربی و به تبع آن خط کوفی که رسمیترین و سازمانیافتهترین شیوه نگارش این خط بود اصلاحات و ابداعاتی را در کمتر از دو سده تجربه کرد تا به خطی کامل برای ثبت قرآن و سایر متون تبدیل شود. البته این تغییرات با مخالفتهایی نیز مواجه بود و گروهی معتقد بودند که باید قرآن همچنان به همان شکل زمان محمد نوشته شود. اما سرانجام نیاز شدید به خطی بر اساس قاعده و نظم آسان بر نظر محافظهکاران پیروز شد.در ابتدا برای صحیح ادا کردن متون نوشته شده و تشخیص حرکات حروف (زیر و زبر)، نقاطی درشت و مدور را به کار گرفتند که اغلب با رنگ قرمز و گاه سبز، در کنار حروف سیاه درج میشد. این ابتکار توسط ابوالاسود دوئلی (درگذشت: ۶۹ ه. ق) انجام پذیرفت. به این شکل که یک نقطه در بالای حرف بهجای زبر، یک نقطه در زیر حرف بهجای زیر، یک نقطه جلوی حرف بهجای پیش و دو نقطه روی یکدیگر بهجای تنوین به کار میرفت.
با وجود این هنوز کوفی برای خواندن بدون غلط، بهویژه برای کسانی که عربی زبان مادی آنها نبود کافی به نظر نمیرسید چراکه هنوز هم تفاوت بین حروف مشابه مانند ب، ت، ث، ج، ح، خ، د، ذ، ر، ز، س، ش، ق، ف و مانند آنها خواندن متن را دشوار میکرد. این مشکل با ابتکار «یحیی بن یعم» حل شد که بر روی حروف نقطهگذاری کرد و برای تمایز این نقطهها از نقطههایی که پیش از آن برای زیر و زبر بهکار میرفت قرار شد که این نقطهها با دوایر کوچک و یا خطوط مورب نازک به رنگ سیاه گذارده شوند، افزون بر این ترتیب حروف نیز دستخوش تغییر شد و حروف الفبا بر مبنای ابتثی (ا، ب، ت، ث٬...) منظم شد. سپس «خلیل ابن احمد فراهیدی» (۱۰۰ - ۱۷۰ ه. ق) علائمی را شامل فتحه، ضمه، کسره، سکون، تشدید، مد، همزه و تنوین پیشنهاد کرد. هرچند کتابت قرآن به صورت اولیه و بدون اعراب و اعجام و یا با نقطههای ابوالاسودی تا سدۀ ششم نیز کم و بیش به چشم میخورد، اما این ابتکارات در سرتاسر سرزمینهای اسلامی به سرعت همهگیر شد.
با گذشت زمان و بهویژه پس از سده پنجم هجری کاربرد نوشتاری و کتابت کوفی به خطوط نسخ و محقق واگذار گردید و خط ثلث نیز در کتیبهنگاری گوی سبقت را از کوفی ربود.خط کوفی از حالت ساده و بیپیرایۀ اولیه درآمد و با انواع گل و برگ و تصاویر انسان و حیوان عجین شد و به عنوان عاملی تزئینی رخ نمود. خط کوفی در هنرهای صناعی مانند پارچهبافی، شیشهگری، فلزکاری، سفالگری، و در معماری و هنرهای وابسته به آن مانند ...
خط کوفی نام خطی از خطوط اسلامی است که منسوب به شهر کوفه بوده و گفته میشود که در آنجا شکل گرفته و توسعه یافته است. نخستین نسخههای قرآن با این خط نوشته میشد. از سدۀ سوم هجری به بعد با فراگیر شدن خط نسخ و دیگر دبیرههای نوآوری شده بهتدریج کاربرد خط کوفی کمتر شد تا اینکه پس از سده پنجم هجری تقریباً کنار گذاشته شد و دیگر آن همهگیری پیشین را نداشت و بیشتر کاربرد تزئینی و محدود یافت.خط کوفی بیشتر متشکل از خطوط مستقیم و زاویهدار است و کمتر انحنا یا دور در آن مشاهده میشود، اغلب شیوههای نگارش این خط با حرکتهای عمودی و افقی ممتد و بلندی همراه است. هرچند در نسخههای متأخر این خط نقطهگذاری و اعراب دیده میشود اما در بیشتر متونی که به این خط در سدههای نخست اسلامی نوشته شده نقطههایی برای نشان دادن حرکتهای حروف (زیر و زبر) آمده و اثری از نقطهها برای تفکیک حروف مشابه نیست.
هرچند قدیمیترین نمونههای باقیمانده از قرآن با خطوطی ابتدایی و تکامل نیافته نگارش شدهاند اما تقریباً میتوان گفت همزمان با ظهور اسلام، خط کوفی هم شکل گرفت و قرآن با خط کوفی نوشته شد و بعدها با سوادآموزی یاران و شاگردانمحمد این خط وسعت یافت.در سدههای اولیۀ اسلامی در پی نیاز به داشتن خطی منزه که بتوان آن را بدون غلط خواند خط کوفی مراحل تکامل را....
ثُلْث ، خط ، از خطوط شش گانة (اقلام ستّه ) اسلامی . در بارة مصطلح شدن ثلث در خوش نویسی ، حدسهای گوناگونی زده اند. برخی ( رجوع کنید به قَلقَشَندی ، ج 3، ص 11، 58؛ هروی ، ص 6، محمودبن محمد، ص 300؛ مجنون رفیقی هروی ، ص 257؛ منشی قمی ، ص 16ـ17) به سبب آنکه یک سوم آن دَوْر و دو سوم آن سطح است و برخی به اعتبار آنکه مساحت سرقلمِ ثلث ، یک سوم مساحت قلم طومار (قلمی درشت مخصوص نوشتن طومارها و نامه ها) است ، آن را ثلث....
چلیپا ، از قدیمترین اشكال نمادین، با كاربرد بسیار و متنوع در هنر و معمارى، از جمله هنر و معمارى دوره اسلامى. چلیپا در زبانهاى سامى، از جمله سریانى، بهصورت صلیبا آمده و به شكل صلیب وارد زبان عربى شده است (میدانى، ص 58؛ مشكور، ص 489؛ قریب، ص126). این اصطلاح براى دو شكل بهكار میرود. یكى به صورت دو خط متقاطع، كه نماد درخت زندگى، صورت مثالى انسان، چهار جهت اصلى (هال، ص 11؛ سیرلوت، ص 69؛ كوپر، ص 242)، بركت، خوشبختى، پیوند زن و مرد، زایش و بارورى و داراى ارزش دینى، عاطفى و درمانى بوده و در مسیحیت نمودار وجوه گوناگون انوار الهى است (بوركهارت، ص 37، 81؛ بختورتاش، ص 25). دیگرى چلیپاى شكسته، به شكل بهعلاوهاى كه انتهاى هر دو بازوى آن به زاویه قائمه در یك جهت شكسته میشود، كه نماد حركت چرخشى جهان، خورشیدگردان و ارابه خورشید است (كوپر، ص 245؛ قس پاكباز، ص 342) و در زبان سنسكریت به آن سواستیكا، به معناى هستینیك، میگویند (بختورتاش، ص 96). این نماد در آثار بازمانده از تمدن دره سند پیش از ورود آریاییها دیده شده است و براى آریاییهاى هند و پیروان آیینِ جاینى*، مقدّس و نماد ویشنو (یكى از خدایان آیین هندو) بوده (هال، ص 6؛ كوپر، ص 244)، در چین مظهر یانگ و یین (نماد مذكر و مؤنث؛ كوپر، ص 246) و در روم مظهر برخى خدایان (نیهارت، ص 19، 26) بهشمار میآمده است.
از چلیپا و چلیپاى شكسته در هنر و معمارى بسیار استفاده شده است. در آثار بازمانده از هزاره پنجم پیش از میلاد تا دوره ساسانیان، نقش چلیپا و چلیپاى شكسته پیوسته مورد توجه بوده و بر روى آثار سفالین، زینتآلات، پارچه، ظروف، مُهر و گچبریهاى كاخها در مناطق باستانى ایران، چون صخرههاى لاخمزار، شوش، تپهسِیلك، تل بَكون، تپهحصار، و شهر سوخته، مشاهده میشود (لبافخانیكى، ص 322؛ بختورتاش، ص 138ـ173). گونهاى از چلیپا نیز در الفباى فینیقى وجود دارد كه احتمالا حرف t زبانهاى اروپایى از آن گرفته شده است (رجوع کنید به فریدریش، ص 102).
چلیپا، به صورت كامل و شكسته، در دوره اسلامى نشانه مقام وحدت و مظهر چهار جهت اصلى و فرشتگان ناظر بر چهار فصل، نماد روح و حیات مجدد (كاربرد آن را در آرامگاهها از این جهت دانستهاند) بهشمار میآید (كوپر، ص 242، 246؛ مهدى حسن، ص 46ـ49). چلیپا در ادبیات و عرفان جلوهاى از عالم طبیعت و صفات جلال است (شجاعى، ص 88، 159).
با آنكه بنابر روایتى پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، استفاده از نقش چلیپا به صورت صلیب بر روى لباس و پرده را منع كردند (ابنحنبل، ج 6، ص 52؛ نورى، ج 3، ص 453)، احتمالا سادگى این نقش سبب كاربرد زیاد آن در انواع هنرهاى اسلامى گردیده است. از چلیپا، علاوه بر كاربرد مستقل، براى نوشتن نامهاى بزرگان دین، نگارههاى پیچیده، گل و بتهها و شاخ و برگها استفاده شده (بختورتاش، ص223ـ224، 233، 235، 237) و تركیب چلیپا با نقش جانوران، به صورت چرخشى......
قسمتهاى مختلف قلم عبارتاند از: ميدان يا عَرض (خانه)، وجْه، صَدر، سِنّ يا حَرف، شَحْم، ظَهْر، جَلفَه/ جِلفَه يا زبان قلم، فاق يا شيار . ميدان يا عرض قلم تمام قسمتى است كه تراشيده مىشود و از لبه پوست قلم تا نوك آن را دربرمىگيرد. اندازه ميدان بسته به كاربرد خط متفاوت است. بهتر است ميدان قلم در كتابت احكام و مناشير و ترسلاتْ كوتاه و در كتابت دفاتر دراز باشد. وجه قلم دم آن است، از طرف ميدان تا محل قط. صدر، دم قلم است از پشت قلم تا محل قط. سِنّ يا حَرف، نيش راست و چپ نوك قلم است. نيش راست يا بلند را وحشى و نيش چپ يا كوتاه را انْسى مىگويند. گوشت پشت زبان قلم، شَحْم نام دارد. به قلمى كه شحم آن را برندارند مُشْحَم (داراى شحم) و اگر آن را بردارند مَشحوم (بىشحم) مىگويند. اگر تمام شحم را بردارند، آن قلم ...
مِقَط (قطزن). ابزارى از جنس استخوان يا نى است كه با آن، قلم را قط مىزنند. چوب آبنوس و عاج و شاخ هم براى آن مناسب است. قطزن بايد صاف و نسبتآ سخت باشد تا نوك قلم هنگام قطزدن ريشه دار نشود .
عباس اخوینهنرمند و خوشنویس صاحب نام معاصر است. کتابها، تابلوها و آثار وی به زیبایی، دقت و ظرافت نگاشته شدهاست. عباس اخوین از سال ۱۳۵۹ با کسب درجه استادی از انجمن خوشنویسان ایران تا به امروز در کسوت استادی به تعلیم و تعلم دوستداران خط نستعلیق پرداختهاست. از او کتابها و آثار متعددی به چاپ رسیدهاست. وی در نمایشگاههای مختلف، گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور شرکت داشتهاست.
عباس اخوین در سال ۱۳۱۶ در مشهد چشم به جهان گشود و از همان ابتدا به هنر خوشنویسی علاقه فراوانی داشته و در دوران تحصیل با شور و اشتیاقی فراوان به تمرین و نوشتن خط میپرداخت بگونهای که این استعداد ذاتی وی را از دیگر همکلاسیها، متمایز میکرد. در سال....
استادی می گفت: به قلم ها ستم مكنید. گفتند: چه ستمی؟ گفت: این كه با قلم باریك خط درشت بنویسی و بالعكس.
اهل خط برای هر نوع خط، تراشی خاص و در خور مقرر داشته اند و تراش قلم بدین نسبت از درشت جلی تا ریزخفی متفاوت می گردد، و برای كاتب به ویژه كاتبی كه چند نوع یا همه انواع را می نویسد قلمهای مختلف و متعدد در كار است، مانند آلات مختلفی كه در صنایع به....
قلم مهمترین ابزار نوشتن است كه در شرافت آن گفته اند: اول چیزی كه خدا آفرید و به او فرمان داد قلم بود. و خدای تعالی در كتاب عظیم خود در سوره قلم ابتدا به ذكر آن فرموده است: «ن و القلم و مایسطرون» و گفته اند: بدان سبب نام قلم گرفته كه از اصله ی خود بریده و قطع گردیده است، چون قلم به معنی قطع است. و نیز گفته اند: وقتی تراشیده شد قلم گویند و اِلاّ آن را (نی) نامند.
قلم خوب آن است كه در پختگی، اعتدال داشته باشد، نه خام باشد نه سوخته؛ و باید سرخ و سفید باشد نه سیاه و زرد و نه خاكستری. نشان پختگی اش آن است كه سرخی آن به غایت سرخ و سفیدی آن نهایت سفید باشد. نه در سرخی سیاه رنگ بود و نه در سفیدی زردگونه. راست باشد و ...............
از ریشه لیاقت و واژه ای است عربی. و مقصود از آن قطعه پارچه ای است از پنبه یا پشم یا ابریشم که در دوات قرار می دهند تا مرکب را در خود نگاه دارد و هنگام برداشتن مرکب به وسیله قلم در اندازه ی متعادل آن کمک کند، و بهترین لیقه ابریشم تابیده است که دوام دارد و کیفیت برداشتن مرکب را بهتر می سازد. از گذشته های دور در رساله ها و دستورالعمل ها هنگامی که سخن از ادوات کتابت است از آن بحث شده و اهمیت آن سفارش کرده اند (صبح الاعشی، ج2، ص469) و فرموده اند: سزاوار است ماهی یک بار لیقه دوات را عوض کنید و پس از کتابت سر دوات را ببندید تا گرد و خاگ بر آن ننشیند،
مرکب خوشنویسی مرکب مخصوصی است که برای اینکار به صورت سنتی ساخته میشود بنابراین انواع دیگری که بصورت جوهر و ... بصورت صنعتی برای خودنویس ها و مصارف دیگر ساخته میشوند برای خوشنویسی مناسب نیستند.
امروزه مرکب خوشنویسی به دو صورت جامد و مایع در بازار موجود است
برای ساخت مرکب روشهای گوناگونی وجود دارد ولی متداول ترین آن که در بین خطاطان رایج است بدین صورت است که ابتدا مقداری دوده (برای رنگ سیاه و انواع کیاهان برای رنگهای دیگر ) رادر آب جوشیده سرد حل کرده و داخل آن زاج سفید ریخته و سپس آنرا با شعله کم میجوشانند؛ سپس آنرا آرام آرام خنک میکنند . این روش ساده ترین روش ساخت مرکب است . البته در بعضی مواقع زعفران ، پوست گردو و ... نیز کاربرد دارد.
برای استفاده بهتر از مرکب آنرا داخل دوات میریزند . دوات ظرف کوچکی است که دارای دهانه گشاد بوده و در داخل آن لیقه که الیاف ابریشم طبیعی است قرار میگیرد . مهمترین خاصیت لیقه تنظیم مقدار مرکب روی نوک قلم نی است .